معنی گیاه دارویى خرگوشک
حل جدول
بارهنگ
گیاه خرگوشک
بارهنگ
گیاه دارویی خرگوشک
بارهنگ
گیاه دارویى رازینه
بادیان
گیاه دارویى هندبا
کاسنى
گیاه دارویى پیگن
سداب
گیاه دارویى شیلان
عناب
گیاه دارویى بادیان
رازیانه
گیاه دارویى سوس
شیرین بیان
گیاه دارویى برتاشک
بومادران
واژه پیشنهادی
بارهنگ
گویش مازندرانی
خرگوشک، خرگوش زمینی که نوعی علف وحشی زردرنگ و بسیار تلخ...
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) خرگوش کوچک، بار هنگ.
لغت نامه دهخدا
خرگوشک. [خ َ ش َ] (اِ مصغر) مصغر خرگوش یعنی خرگوش کوچک. (از ناظم الاطباء) (از شرفنامه ٔ منیری) (از آنندراج) (از برهان قاطع). || نام گیاهی است دوائی و قابض و دفع اسهال کند و آنرا بعربی آذان الارنب خوانند و آن نوعی از لسان الحمل است و بعضی گویند گیاهی است که اسبغول تخم آن است. (برهان قاطع). خمخم. (بحر الجواهر). خُبّه. (مهذب الاسماء). جرغوک. جرغون. (شرفنامه ٔ منیری). زبان بره. نوعی بارتنگ. گل ماهور.
فرهنگ معین
(خَ شَ) نک بارهنگ.
معادل ابجد
1403